معنی نوعی تقسیمات کشوری

فرهنگ فارسی هوشیار

تقسیمات

(مصدر اسم) جمع تقسیم


کشوری

مردمی که در مملکتی زیست میکنند و جز قشون و سپاهیان نیستند، مقابل لشکری

لغت نامه دهخدا

کشوری

کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی) منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. (از انساب سمعانی).

کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی، اِ) آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد. || مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری. (یادداشت مؤلف).

فارسی به عربی

کشوری

مدنی، هاله

فارسی به آلمانی

کشوری

Angeben, Staat (m), Verfassung (f), Vorbringen, Zustand (m)

معادل ابجد

نوعی تقسیمات کشوری

1683

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری